جدول جو
جدول جو

معنی بهم پیوستن - جستجوی لغت در جدول جو

بهم پیوستن(نَ)
با هم متصل شدن. ملحق شدن. بهم آمدن: ودیگر آنکه پند و حکمت و لهو و هزل بهم پیوستند. (کلیله و دمنه). هر دو شق بهم پیوست. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
بهم پیوستن
چسبیدن دو چیز به یکدیگر
تصویری از بهم پیوستن
تصویر بهم پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
به هم متصل شدن، به هم رسیدن، چسبیدن دو چیز به یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
(فَ دَ)
ائتلاف. تألف
لغت نامه دهخدا
(صَ/ صِ دَ)
دوست شدن. دوستی پیدا آوردن. در محبت گشودن:
نپیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر.
فردوسی.
به یک دل مهر پیوستن نشاید
چو خر کش بار بر یک سو نماید.
(ویس و رامین).
چون انس گرفت و مهر پیوست
بازش به فراق مبتلی کن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ شُ دَ)
آمیخته شدن و متصل گردیدن. (ناظم الاطباء). التکاک. (از منتهی الارب) ، به هم متصل ساختن. ترتیب دادن: مجدالدین محمود کفایت خویش درآن مبذول داشت ’وهدنه علی دخن’ صلحی درهم پیوست. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پیمان بستن. شرط و قرارداد نهادن: بسیار سخن و پیغام رفت تا قرار گرفت بر آنکه عهدی پیوستند میان ما و برادر. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ بَ)
مرکّب از: ب + حق + پیوستن، واصل شدن به حقیقت، مدینه منوره. (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، مدینه الرسول
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز پیوستن
تصویر باز پیوستن
دوباره ملحق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به پیوست
تصویر به پیوست
به انضمام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
الانضمام معا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
Rally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
se rassembler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
reunir-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
kujikusanya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
собираться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
sich versammeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
збиратися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
zbierać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
جمع ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
একত্রিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
radunarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
모이다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
集まる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
להתאסף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
इकट्ठा होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
รวมตัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
zich verzamelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از به هم پیوستن
تصویر به هم پیوستن
berkumpul
دیکشنری فارسی به اندونزیایی